بحثی در کاربست مَثَل یا ضرب المَثَل
پیش از این، در زمینهی جایگاه مَثَل و مثلنویسی و اهداف بهرهگیری از آن در برنامه و محتوای درسی نگاشتهایم؛ اکنون چیستی مَثَل و ضرب المثل را از دیدِ توانشهای زبانی و کارکردهای آن در پروردنِ مهارتهای زبان، بررسی میکنیم.
مَثَل و ضربالمثل یکی از ظرفیتهای زایای زبانی است که فراگیری آن، ذهنِ زبانآموز را سیراب و مایهور میسازد و گویشورِ زبان را به شیواسخنی، گشادهزبانی و گزیدهگویی میرساند و در نوشتن به چابکپیمایی و رهوارنویسی میکشاند.
مَثَل و ضربالمثل، همواره در نگاه ما، به برف انبارهای سرِ قلهها میماند که آنچنان کُندسیر و آرام، اندک اندک، به روزگاران، آب میشود و در بیشینهی روزهای سال، دامنهها را تر و تازه و سرزنده و آبناک نگاه میدارد تا به هنگام، گُلهای گوناگون و رنگارنگ در آن برویاند.
ضربالمثلها هم هنگامی که در ذهن، مینشینند و جایگیر میشوند، فراخنای ذهن و سراچهی زبان را در خُنکای سرشار از معنای خود میپرورند تا در هنگام گفتار و نوشتار، نوباوههای معنا، فرخندهخوی و تازهروی، رخ نمایند. برای نمونه، آن دَم که ضربالمثل «ماهی از سَر گنده گردد، نی ز دُم» از تاریکخانهی ذهن، رخساره مینماید و به زبان آگاهی میرسد؛ جهانی از تصاویر و معانی پیش چشمِ اهلِ زبان، پدیدار میشود و در پی آن، واژگانِ فریبا به زبان در گفتار و نوشتار، هجوم میآورند و بیتابی میکنند تا چهره، نمایان سازند زیرا که گفته اند و شنیده ایم که «پری رو، تابِ مستوری ندارد».
تا هنگامی و هنگامه ای دیگر، خدا چه خواهد!